خدمات راه اندازی صفر تا صد بیزینس فروش در آمازون - فقط برای یک نفر رزرو فرصت

مشاوره رایگان در تلگرام و واتساپ
مشاوره رایگان در تلگرام و واتساپ

راز ثروتمند شدن وارن بافت (بخش اول)

توضیحات کوتاه :
وارن بافت یک کارآفرین و سرمایه‌گذار است که از او با نام موفق‌ترین سرمایه‌گذار قرن بیستم یاد می‌شود. وارن بافت سبک سرمایه‌گذاری نوینی را بنا نهاد و فعالان اقتصادی بسیاری پیرو این سبک جدید شدند.

به اشتراک بگذارید

امتیاز شما به این مطلب

5

تعداد امتیازها: 1

  • 2.3k
  • 0
  • مدت زمان مطالعه 5 دقیقه
راز ثروتمند شدن وارن بافت (بخش اول)

 

خلاصه ای از مقاله

 در این مقاله بخش اول مصاحبه دیوید روبنشتاین با وارن بافت را مطالعه می‌کنید که به موضوعات مختلفی از جمله تحصیلات بافت، شروع بیزینس او، آشنایی وی با پروفسور گراهام، خرید راه آهن و واشنگتن پست و موفقیت وارن بافت در کسب‌وکار می پردازد.

 

آنچه در این مقاله می خوانید:

 

آشنایی با وارن بافت کارآفرین برتر آمریکایی

وارن بافت یک کارآفرین و سرمایه‌گذار است که از او با نام موفق‌ترین سرمایه‌گذار قرن بیستم یاد می‌شود. وارن بافت سبک سرمایه‌گذاری نوینی را بنا نهاد و فعالان اقتصادی بسیاری در سراسر دنیا پیرو این سبک جدید شدند.

در این مقاله بخش اول مصاحبه دیوید روبنشتاین با وارن بافت را مطالعه می‌کنید که به موضوعات مختلفی از جمله تحصیلات بافت، شروع بیزینس او، آشنایی وی با پروفسور گراهام، خرید راه آهن و واشنگتن پست و موفقیت وارن بافت در کسب‌وکار می پردازد.

 

چگونه کسب و کار موفقی راه اندازی کنیم؟

 

دیوید روبنشتاین: ما اکنون در رستوران محبوب شما در شهر اوماها هستیم. چرا به این رستوران علاقه دارید؟ به خاطر غذا است، قیمت آن یا هر دو؟
وارن بافت: به خاطر غذا، قیمت و میراث خانوادگی است. 4 نسل از این خانواده در این رستوران کار کرده‌اند که من همه آنها را می‌شناسم. استیک‌ها و قیمت‌های غذاهایشان عالی است.

دیوید روبنشتاین: من هم امروز اینجا ناهار خوردم. قیمت‌هایشان بسیار مناسب بود، غذا هم خوب بود.
وارن بافت: خیلی ارزان‌تر از واشنگتن و نیویورک است. به‌همین خاطر من هم دوستانم را اینجا دعوت می‌کنم. آن‌ها هم مجبور هستند من را در نیویورک مهمان کنند!

 

مقاله پیشنهادی: 50 توصیه از کارآفرینان موفق

راز ثروتمند شدن وارن بافت

 

ورود بافت به دانشگاه و شروع بیزینس در واشنگتن

-: معامله خوبی است. شما اینجا در اوماها بزرگ شده‌اید. بعد به‌خاطر این که پدرتان نماینده کنگره شده بود به واشنگتن رفتید. چطور بیزینس خودتان را در واشنگتن شروع کردید؟
+: در آن زمان، من چند بیزینس مختلف را با هم داشتم. بهترین آنها هم همان دستگاه پین‌بال بود. اسم آن را هم «دستگاه‌های سکه‌ای ویلسون» گذاشته بودم که اسم دبیرستان من و شریکم بود. این دستگاه‌هایی که در آرایشگاه‌های مردانه می‌گذاشتند، نوع دیگری از این دستگاه‌ها بود به نام flipper. قیمت آن دستگاه‌ها 350 دلار بود. دستگاه ما 25 دلار بود. ما هم همیشه می‌گفتیم دستگاه «ویلسون» را بخرید، معجزه می‌کند. ویلسون فرد سرسختی بود.

-: پس وقتی دبیرستان را تمام کردید، علاقه چندانی به دانشگاه نداشتید؟
+: اصلاً و ابداً.

-: در سالنامه مدرسه نوشته‌اند که به احتمال زیاد وارن کارگزار بورس می‌شود. چرا به دانشگان وارتون رفتید و دو سال در آنجا ماندید؟
+: من نمی‌خواستم به دانشگاه بروم اما پدرم می‌خواست. آن موقع امتحان ورودی نبود اما اگر هم بود به‌جای من امتحان می‌داد. من هم همیشه می‌خواستم او را راضی نگه دارم، چون قهرمان من بود. هنوز هم هست و او کم‌کم من را راضی کرد.

اول گفت: «اشکالی که ندارد، بیا فرم تقاضا را پر کن.» او دانشگاه وارتون را پیشنهاد داد، من هم تقاضا دادم و قبول شدم. سال اول می‌خواستم دانشگاه را رها کنم و وارد بیزینس شوم. پدرم گفت: یک سال دیگر هم صبر کن».

سال دوم گفتم: «می‌خواهم انصراف بدهم.» او جواب داد: «حالا که واحدهای کافی پاس کرده‌ای. اگر به نبراسکا بروی می‌توانی بعد از سه سال فارغ ‌التحصیل شوی. من هم همین کار را انجام دادم.

 

 وارن بافت

 

-: وقتی رفتید آنها به شما گفتند: «نیمه فارغ‌التحصیل هستید و باید پول تحصیلتان را به ما پس بدهید.»
+: تا الان که چیزی نگفته‌اند مگر این که بعد از این مصاحبه بگویند.

-: بعد از آن به دانشکده بیزینس رفتید.
+: بله من قبل از آن چند بورس گرفته بودم اما می‌خواستم به نبراسکا بروم. آن‌ها 500 دلار به من دادند و من هم تقاضا دادم. پدرم پیشنهاد هاروارد را هم داد. من برای آنجا هم تقاضا دادم.

-: اما قبول نشدید؟
+: نه، قبول نشدم. یک نفر اهل شیکاگو با من مصاحبه کرد. 10 ساعت در راه بودم که او را ببینم. نگاهی به من انداخت و گفت: «فراموشش کن.»

-: آیا دیگر آن شخص را دیدید یا از او خبر دارید؟
+: احتمالاً حالا نیاز به حفاظت داشته باشد.

 

مقاله پیشنهادی: رازهای موفقیت بیل گیتس برای کارآفرین ها( بخش اول)

راز ثروتمند شدن

 

آشنایی وارن بافت با پروفسور گراهام

-: فکر کنم هاروارد دیگر برای پول دنبال شما نیاید، چون شما را رد کرد. شما به دانشگاه بیزینس کلمبیا رفتید.
+: یک روز در کتابخانه دانشگاه اوماها بودم و داشتم کاتالوگ‌ها را ورق می‌زدم. تصادفی دیدم که پروفسور «Graham» و «Dodd» آنجا درس می‌دهند. من کتاب‌هایشان را خوانده بودم اما نمی‌دانستم که تدریس هم می‌کنند.

برای پروفسور داد نامه نوشتم و گفتم: «من فکر کردم که شما دو نفر فوت کرده‌اید اما می‌بینم که زنده هستید. دوست دارم اگر قبول می‌کنید به شما ملحق شوم.»

-: شما در دانشگاه کلمبیا موفق بودید؟
+: بله، بد نبودم.

-: در شرکت آقای گراهام کار کردید. چطور بود؟
+: عالی بود، چون من داشتم با قهرمان زندگی‌ام کار می‌کردم اما او سال بعد بازنشسته شد و من فقط یک سال‌ونیم آنجا بودم. هر روز هیجان داشتم که دارم با او کار می‌کنم.

-: او به شما یاد داد سهام شرکت‌هایی را بخرید که کمتر از ارزش واقعی‌شان قیمت‌گذاری شده‌اند. شما به آن «value investing» می‌گویید. می‌دانستید که اصول او بسیار منحصربه‌فرد و مخصوص خودش است. به همین خاطر از او پیروی کردید؟
+: وقتی من را استخدام کرد، حرف‌های کتاب‌هایش را بهتر از خودش حفظ بودم. من کتاب‌های او را چندین بار خوانده بودم و بیشتر برایم منبع الهام بود تا یک معلم.

 

راز ثروتمند  شدن موفق

 

بازگشت وارن بافت به اوماها

-: پس چرا به اوماها بازگشتید؟
+: دوست داشتم برگردم. من دوستان زیادی در نیویورک پیدا کرده بودم اما در آن زمان دو فرزند داشتم و در «White Plains» زندگی می‌کردیم. مجبور بودم هر روز با مترو به سرکار بروم.

زندگی در نیویورک با زندگی در اوماها متفاوت بود. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها همگی زنده بودند، عموها و عمه‌هایم همگی اینجا بودند. اینجا زندگی برای من بهتر بود.

-: شما در اوماها خانه خریدید؟
+: اجاره کردم. آن هم 475 دلار در ماه.

-: پس خانه‌ای که اکنون در آن زندگی می‌کنید را چه زمانی خریدید؟
+: سال 1958. وقتی فرزند سوم من در راه بود.

-: شما یک بیزینس شراکتی راه انداختید. پول آن را چطور جمع کردید؟
+: وقتی به اوماها بازگشتم 175 هزار دلار داشتم. می‌گفتم که این پول تا آخر عمرم کافی است. پس فکر کردم که به دانشگاه بروم و حقوق بخوانم.

-: احتمالاً وکیل موفقی هم می‌شدید؟
+: بله، خیلی هم پشیمان هستم که نرفتم.

 

مقاله پیشنهادی: 9 اقدام روزانه برای تبدیل ‏شدن به یک کارآفرین موفق

افراد ثروتمند

 

-: وقتی به‌دنبال شریک و سرمایه رفتید، چقدر پول جمع کردید؟
+: بله، یک شب در ماه می سال 1956 بود. با هم ملاقات کردیم. به جز من 7 نفر دیگر هم بودند. آن‌ها 105 هزار دلار دادند. من هم 100 دلار. بنابراین با 105100 دلار شروع کردیم. من هم به آنها یک تکه کاغذ به نام قوانین اساسی دادم.

-: در نهایت شرکت را به هم زدید؟
+: از آن شب تا ژانویه 1962، ده شراکت دیگر هم انجام دادم. اشتباه کردم، چون نه منشی داشتم و نه حسابدار. هر بار که سهمی می‌خریدم آن را به 11 بخش، 11 چک، 11 دفتر حساب، 11 اظهارنامه مالیاتی تقسیم می‌کردم.

همه این کارها را خودم انجام می‌دادم. به این خاطر که می‌ترسیدم پول مردم گم شود. خودم به بانک می‌رفتم و حواله‌ها را تحویل می‌دادم. آخر هم سرعقل آمدم. اول ژانویه 1962 بود که همه 11 شرکت را ادغام کردم و نام آن را «شرکت بافِت» گذاشتم. تا آخر 1969 هم آن را داشتم و سپس منحل کردم.

 

رموز ثروتمند شدن وارن بافت

 

-: سال 1969 آن را منحل کردید و بعد دوباره یک شراکت دیگر به راه انداختید؟
+: نه، من آن زمان 5 میلیون دلار سرمایه داشتم. 70 میلیون هم نقد داشتم که آن را هم تقسیم کردم. در دو سه شرکت هم سهم داشتم که بیشترشان در Berkshire & Hathaway بود که بین همه تقسیم کردم.

-: بعد از آن شروع کردید به خریدن سهام بیشتر از برکشایر هاتاوی.
+: بله سهام و شرکت را.

-: به نظر شما این مهارت از کجا می‌آید؟ به خاطر این بود که شرکت‌ها را بیشتر از بقیه بررسی می‌کردید یا به اصولتان پایبند بودید یا از بقیه باهوش‌تر بودید و یا این که گرفتار جریان‌های زودگذر نمی‌شدید؟ رمز موفقیت شما چه بود؟
+: تا حدی دو مورد اول مهم بود اما ما سهام شرکت‌های خوب را با قیمت مناسب می‌خریدیم. مدیر آن شرکت‌ها هم افراد خوبی بودند. همچنین اوراق بهادار قابل فروش اما در طول زمان، خرید اوراق بهادار به خرید بیزینس‌ها تغییر کرد.

 

راز ثروتمند شدن ثروتمندان

 

خرید راه آهن و واشنگتن پست توسط وارن بافت

-: منطق پشت خرید راه‌آهن چه بود؟ چون بیزینسی بسیار قدیمی است؟
+: راه‌آهن یک قرن بد را تجربه کرد. همه شرکت‌ها ممکن است تجربه کنند.

-: در طول این سال‌ها چند عدد از این شرکت‌ها را خریدید و در خیلی از آنها سهام دارید. یکی از این شرکت‌ها واشنگتن پست است. چطور آن را خریدید؟
+: در سال 1973، البته واشنگتن پست سال 1971 وارد بورس شد. اما همان سال 1973 دولت برای مجوز دو شبکه تلویزیونی فلوریدا که متعلق به واشنگتن پست بود، مشکل درست کرد.

به‌همین خاطر ارزش سهام آن از 37 به 16 رسید، با 5 میلیون سهم. کل شرکت واشنگتن پست 80 میلیون دلار ارزش داشت که شامل خود روزنامه، 4 شبکه تلویزیونی، روزنامه نیوزویک و چندتای دیگر بود.

بدون هیچ بدهی. بنابراین شرکت واشنگتن پست که ارزش واقعی آن 400 تا 500 دلار بود، داشت به قیمت 80 میلیون دلار به فروش می‌رفت. ما هم سهامی به ارزش 100 میلیون دلار در بازار داشتیم. بنابراین خیلی غیرمنطقی بود که شرکتی با ارزش 400 تا 500 میلیون دلار، ورشکسته شود.

 

ثروتمندان موفق

 

سبک کسب و کار وارن بافت

-: این تحلیل‌هایی که انجام می‌دهید را آن موقع با کامپیوتر انجام می‌دادید؟ مطالب را پرینت می‌کردید؟ چطور اصلاً مطالب مربوط به واشنگتن پست را می‌خواندید؟ در حال حاضر چه کار می‌کنید؟
+: زندگی من خیلی فرق نکرده است. فقط این روزها، موقعیت‌های کمتری است. آن زمان با باب وودواردِ خبرنگار ملاقات کردم که در سن 37 سالگی بسیار پولدار شده بود. در هتل مدیسون با هم غذا خوردیم و او گفت که «با پولم چه کار کنم؟» به او گفتم: «سرمایه‌گذاری، مثل این است که یک گزارش درست بنویسید.»

تصور کنید رئیس‌تان به شما گفته است: «ارزش واشنگتن پست چقدر است و یک گزارش یک ماهه بنویس.» در این شرایط چه کار می‌کردید؟ احتمالاً با کارگزاران روزنامه و تلویزیون مصاحبه می‌کردید. درباره ارزش سهام از آن‌ها سؤال می‌کردید.

من این کار را می‌کردم: یک گزارش مناسب تهیه می‌کردم و فقط همین. بعضی از گزارش‌ها را اصلاً نمی‌توانم بنویسم مثلاً در مورد یک کسب‌وکار باشکوه اما غیر سودآور.

من بلد نیستم هیچ نوع گزارشی بنویسم اما در مورد شرکت «Potomac» می‌توانم حسابی بنویسم، چون یک شرکت برقی است. این همان کاری است که هر روز انجام می‌دهم. یک گزارش برای خودم معین می‌کنم و می‌روم دنبالش.

-: پس شما گزارش سالانه را می‌گیرید و می‌خوانید. همانطور که بقیه مردم رمان می‌خوانند و یا محاسبات را در ذهن خودتان انجام می‌دهید؟
+: نه، اگر قرار است چیزی را جایی بنویسید که یادتان نرود، همان بهتر که فراموشش کنید.

-: هنوز هم از کامپیوتر استفاده نمی‌کنید؟
+: چرا با کامپیوتر هم بازی می‌کنم. اتفاقاً خیلی هم برای سرچ در اینترنت از آن استفاده می‌کنم.

-: پس در دفترتان از کامپیوتر استفاده می‌کنید؟
+: نه در دفتر کامپیوتر ندارم، در خانه دارم.

 

چگونه با فروش در آمازون ثروتمند شویم؟

 

-: اگر کسی بخواهد با شما تماس بگیرد با موبایل یا گوشی هوشمند تماس می‌گیرد؟
+: نه، گوشی هوشمند بیش از اندازه برای من هوشمند است. از کامپیوتر هم به ندرت استفاده می‌کنم. یکی از موضوعاتی که همیشه در مورد من و بیل گیتس مطرح می‌شود این است که: «چه کسی بیشتر از کامپیوتر استفاده می‌کند؟»

البته بدون ایمیل و جواب این است که احتمالاً من بیشتر استفاده می‌کنم، چون 12 ساعت در هفته با آن بازی ورق می‌کنم و خیلی هم برای سرچ از آن استفاده می‌کنم.

-: با چه افرادی بازی می‌کنید؟ با آدم‌های ناشناس؟
+: نه، در بازی اسم من T-bone است. در حال حاضر هم با یک خانم در سانفرانسیکو بازی می‌کنم که تابه‌حال دو بار قهرمان جهان شده است. چندین سال است که با یکدیگر بازی می‌کنیم.

-: شما هم بعد از این همه سال در سطح جهانی هستید؟
+: نه، او بهترین معلم دنیا است اما شاگردش هنوز یک سری محدودیت‌هایی دارد.

 

داشتن یک ذهنیت درست برای ساخت تجربه‌ای از زندگی که با پذیرش همه اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی آن، شما را به موفقیت برساند، چه‌قدر برای شما حائز اهمیت است؟ اگر علاقه‌مند هستید در خصوص راهنمایی که شما را برای تجربه یک زندگی موفق آماده می‌کند، بیشتر بدانید، مطالعه مقاله معرفی دوره شگفت انگیز پاراسل زندگی را از دست ندهید.

 

بخش دوم مصاحبه را در مقاله راز ثروتمند شدن وارن بافت (بخش دوم) بخوانید.

 

نویسنده:
https://ezzatkhah.com/warren-buffett-wealth-secret-part1
ezzatkhah

نظرات کاربران

شما هم میتوانید نظر خود را در رابطه با این مطلب برای ما ارسال نمایید.

برای ارسال نظر باید عضو سایت باشید، اگر قبلا در سایت ثبت نام کرده اید اینجا را کلیک کنید.

captcha Refresh

مطالب مرتبط