آنچه در این مقاله می خوانید:

• زندگی را در مسیر انتخاب قرار دهید
• باورها چگونه زندگی ما را تغییر می دهند؟
• قدرت باور در زندگی
• خود ارزیابی فردی
• آیا واقعا باور مثبت ما را به سمت خوشبختی می برد؟
• نقش مهارت در رسیدن به موفقیت

زندگی را در مسیر انتخاب قرار دهید

از زندگیتان واقعا چه می‌خواهید؟ آیا جوابی برای این سوال دارید؟ تا الان به آن فکر کرده‌اید؟ این سوال قشنگی می‌تواند باشد و در عین حال می‌تواند وحشتناک باشد. وحشتناک به این دلیل که اگه جوابی برای آن نداشته باشید و بدتر از آن تا الان به آن فکر نکرده باشید. چه رابطه‌ای می‌خواهید؟ اصلا از رابطه چه چیزی می‌خواهید؟ چه شغلی می‌خواهید؟ چرا دوست دارید پولدار شوید؟ چرا دوست دارید سفرکنید؟ مهاجرت کنید؟ به این چراها تا الان فکر کرده‌اید؟

باورها چگونه زندگی ما را تغییر می دهند؟

شما در زندگیتان باید بدانید چه چیزی می‌خواهید تا چشم‌هایتان بتواند آن را ببیند. باید بدانید چرا می‌خواهید این کتاب را بخوانید. باید بدانید چرا به این شغل نیاز دارید. باید بدانید چرا باید وارد رابطه شوید. باید بدانید چرا از این آدم خوشتان آمده است. هر اتفاقی در زندگیتان می‌افتد تحت تاثیر دو عامل است: اولی باورهای شما و دوم ارزش‌هایی که در زندگی تعریف می‌کنید. بحث مفصلی است اما شما چقدر باور دارید. می‌دهم. آیا باور دارید در سنی که هستید می‌توانید خوشبخت باشید؟ می‌توانید خوب زندگی کنید؟ آیا باور دارید در این شهری که زندگی می‌کنید می‌شود موفق شد؟ آیا باور دارید در شرایط کشوری که در آن زندگی می‌کنید می‌توانید آرامش داشته باشید؟ آیا باور دارید آدم مناسبی برای رابطه می‌توانید پیدا کنید؟ آیا باور دارید هنوز آدم خوب و شریک خوب برای زندگی هست یا نه؟ آیا باور دارید می‌توانید بیزینسی را راه‌اندازی کنید یا نه؟ در این شرایط می‌شود بیزینس خوب داشت یا همه بیزینس‌ها محکوم به شکست هستند؟

مقاله پیشنهادی: تاثیر باورها بر موفقیت افراد

قدرت باور در زندگی

حالا چرا انقدر بر روی این موضوع تاکید می‌نماییم؟! برای اینکه ذهنتان بتواند به شما نشان بدهد و چشم‌هایتان ببیند. وقتی به دنبال ماشین مگان بگردید در گذر از خیابان صد تا مگان را خواهید دید ولی دیروز که به دنبال آن نمی‌گشتید این مگانها بودند ولی شما آنها را نمی‌دیدید. چشم‌هایتان آنها را به شما نشان نمی‌داد، آنها را نمی‌دیدید. شما تا دقیقا و به‌صورت شفاف ندانید به‌دنبال چه شغلی هستید و چرا به‌دنبال آن شغل هستید آن شغل هم اگر وجود داشته باشد و جلوی چشم شما باشد، چشم‌هایتان نمی‌بیند. مثل زمانی که در خانه به‌دنبال کیف پول خود می‌گردیم ، این‌طرف آن طرف دست می‌گذاریم. کیف پول دقیقا جلوی چشممان است ولی آن را نمی‌بینیم، حواسمان پرت است. این باور خیلی مهم است. فرقی نمی‌کند در ایران هستید یا در بهترین ایالت در آمریکا. آیا باور دارید می‌توانید کسب‌وکار راه‌اندازی کنید یا باورتان این است که همیشه یک چیز باید مانع شما شود. آیا باور دارید شغل مناسبی پیدا می‌کنید؟ آیا باور دارید با این مدرک تحصیلی می‌توانید کار خوبی بدست آورید یا نه؟ آیا باور دارید شریک مناسبی برای زندگیتان هست یا نه؟ این‌ها را نیاز دارید که برایشان باور بسازید، اگر برای آنها باور نسازید هزار سال هم تلاش نمایید آن چیزی که نباید برایتان اتفاق می‌افتد.

بدترین آدم وارد زندگیتان می‌شود. یک نکته مهم، عده‌ای به آقای عزت خواه می‌گویند که من دارم تلاش می‌نمایم، باور درستی هم دارم که من می‌توانم موفق شوم، خوشبخت شوم، به چیزهایی که می‌خواهم برسم، به این میزان درآمد، باور دارم ولی احساس می‌کنم هر چقدر می‌گردم الان نیست و به آن نمی‌رسم. آقای عزت خواه در جواب به این دوستان عنوان می‌نمایند: جواب آن خیلی ساده است. گرسنه‌اید می‌روید در خیابان به دنبال رستوران می‌گردید، هیچ رستورانی در این خیابان نیست. دو راه دارید. راه اولی این است که از گرسنگی تلف شوید. راه دوم این است که بروید خیابان بعدی. مسلم است که ما نمی‌میریم، مغزمان به ما می‌گوید بروید به خیابان بعدی. اگر صد تا آدم دیدید که آن آدم‌ها مناسب زندگی شما نیستند، باور را دارید و فقط جایتان را عوض می‌کنید. روش معاشرتتان را عوض می‌کنید، گروه آدم‌هایی که با آنها می‌چرخید را عوض می‌کنید. نمی‌توانید بگویید همه دخترها بد هستند، همه پسرها بد هستند و نمی‌توانید شریک درستی برای زندگی خود پیدا کنید. گروه افرادی که با آنها در ارتباط هستید را عوض می‌کنید ولی باور را دارید. اگر باور را نداشته باشید حتی اگر دویست کشور را هم عوض نمایید همه آدم‌ها همان چیزی هستند که باور دارید. اگر فکر می‌کنید همه آدم‌ها بد هستند، به آفریقا بروید، به آمریکا، کانادا، استرالیا ، هر جا که بروید همان آدم‌های بد را دوباره می‌بینید. با خود می‌گویید آسمان خدا که همه جا یک رنگ است. بله یک رنگ است. اگر باور دارید خوب هستند، خوبند. اگر باور دارید بد هستند، بدند. چون چشم شما نشان می‌دهد. اگر از صد نفر نودو‌نه نفر انسان درستکاری نیستند، وقتی باور درستی داشته باشید که می‌توانید شریک تجاری خودتان را پیدا کنید آن یک نفر آدم درست و حسابی جلویتان سبز می‌شود. آنرا می‌بینید، فرکانس مغزیتان می‌گوید این همان آدم درستی است که می‌توانید با آن بیزینس کنید و به آن اعتماد کنید، حتی اگر نودو‌نه نفر شهر، درست و حسابی نباشند. ابتدا باید بدانید چه چیزی می‌خواهید، بعد باور آن را بسازید و بعد به‌صورت کاملا شفاف بدانید که چه چیزی می‌خواهید. برای اینکه بتوانید شفافیت را در دیدتان و اهدافتان افزایش دهید سه نکته عملی را عنوان می‌نمایم. این سه نکته به شما کمک می‌کند که خیلی شفافتر بدانید به دنبال چه چیزی هستید و چه چیزی می‌خواهید.

خود ارزیابی فردی

نکته اول این است که در طول روز  هر 24 ساعت یکبار آن مهارتی را که دارید اندازه‌گیری کنید و امتیاز بدهید. مثال ساده‌ای را مطرح می‌کنم شما به دنبال این هستید که آدم‌های زندگیتان را درست انتخاب نمایید، چه از لحاظ روابط عاطفی، چه از لحاظ روابط بیزینس و یا همکاری در شرکتی که در آن هستید. در طول روز به رفتار خودتان امتیاز دهید. مثلا اگر از نظر اجتماعی ضعیف هستید به خودتان عدد پایینی بدهید و در این اندازه‌گیری‌‌ها سعی کنید به خودتان سخت‌گیر باشید و جاهایی را که ایراد دارید را درست کنید. مثلا باور دارید بهترین آدم‌ها در زندگیتان قرار می‌گیرند ولی وقتی با دیگران معاشرت می‌نمایید بد و خشک و سرد رفتار می‌کنید. اینجا را باید درست کنید چون باور را ساختید، آن آدم‌های خوب در زندگیتان هستند و با آنها رفت‌وآمد می‌کنید، آنها را می‌بینید ولی نمی‌توانید از پس آنها بر بیایید. یک قسمتی از مهار‌هایتان جای کار دارد که آنها را باید درست نمایید. چه موقع می‌توانید آنها را درست نمایید، زمانی که بتوانید به درستی ببینید در چه زمینه‌هایی ضعیف هستید و در چه زمینه‌هایی قوی. در خصوص مهارت‌هایی که در راستای رسیدن به مورد اول باید یاد بگیرید هر روز به خودتان امتیاز دهید.

مقاله پیشنهادی: تسلط بر اهداف برای رسیدن به موفقیت

آیا واقعا باور مثبت ما را به سمت خوشبختی می برد؟

مورد دوم که خیلی مهم است این است که از اتفاقات، انرژی‌های مثبتی که درون زندگیتان اتفاق می‌افتد، در ذهنتان عکس بگیرید و خوب ثبت‌شان کنید و بیشتر بر روی آنها تمرکز داشته باشید. مثلا در طول پنج روز، یک روز یک اتفاق فوق‌العاده خوب برایتان اتفاق می‌افتد، یک نشانه‌ای که با خود می‌گویید این شخص همان شخص درست زندگی من است یا این بیزینسی که من با آن آشنا شدم می‌تواند زندگی مرا عوض کند و یا همانی است که من به دنبال آن می‌گشتم. آن دلیل را پیدا کرده‌اید در نتیجه آن روز احساس خوبی دارید، آن روز فکر می‌کنید یک قدم نسبت به آن رویا و هدفتان و آن چیزی که می‌خواهید، جلوتر رفته‌اید. بر روی این روزها بیشتر تمرکز کنید تا روزهایی که هیچ انرژی‌ای نمی‌گیرید، هیچ اتفاق خاصی در زنگیتان نمی‌افتد یا بدتر، روزهایی که برایتان تلخ هستند. سعی کنید بیشتر بر روی روزهای مثبت تمرکز نمایید و بنویسید. بنویسید من در فلان ساعت، فلان شخص را در خیابان دیدم، فلان حرف را زد، این تغییر در زندگی من ایجاد شد، اولین جرقه بیزینس اتفاق افتاد، اولین جرقه رابطه احساسی قشنگ اتفاق افتاد، یا اینجا بود که من رابطه‌ام با پدر و مادرم خوب شد، با فرزندم خوب شد، اینجا بود که من شروع نمودم باورم را قویتر سازم که در این شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی که هست من می‌توانم به خواسته‌ام برسم. می‌توانم احساس خوب داشته باشم. آن لحظه که جرقه در ذهنتان خورد آن را خوب یادداشت کنید و برای خودتان مرور کنید و هر چقدر اینها را بیشتر با خودتان مرور کنید آنها بیشتر اتفاق می‌افتند. این قانون است، بر روی هر چیزی بیشتر تمرکز نمایید بیشتر به دست می‌آورید. پس باهوش باشید، بر روی چیزی تمرکز نمایید که مثبت است، بر روی چیزی تمرکز کنید که حالتان را خوب کرده است.

نقش مهارت در رسیدن به موفقیت

مورد سوم برای شفافیت بیشتر این است که واقعا تمرین کنید و آن مهارتی را که باید به جلو بروید را یاد بگیرید ، یعنی چی؟! از اینکه اطلاعات در مغزتان سطحی وارد بشوند پرهیز کنید. به‌طور مثال در اینستاگرام یا اینترنت فقط دارید اطلاعات سطحی را می‌خوانید، عنوان‌ها و عکس‌های بی‌هدف می‌بینید یا به دنبال این هستید که  از یک ویدیوی 20 ثانیه‌ای انگیزه‌ای بگیرید و با دیدن  اینها اتفاق خاصی برای شما نمی‌افتد. واقعا تمرین کنید، در دوره‌ای شرکت کنید، کتاب عمیقی بخوانید، بهترین استاد را در آن زمینه پیدا کنید و تمرین کنید.

از اینکه فقط چشم‌هایتان اطلاعات سطحی ببیند دوری کنید و مغزتان را از اطلاعات سطحی خالی کنید و سعی کنید در کاری که  باید خوب شوید عمیق یاد بگیرید. اگر مطمین شدید هدف و رویایتان این است که قهرمان کیک بوکسینگ در دنیا شوید دیگر زمانی که بنشینید فیلم‌های 30،20 ثانیه‌ای بینید، یکسری مطلب مقاله‌وار در اینترنت بخوانید، نیست، همه را کنار بگذارید. واقعا باید به باشگاه بروید و بهترین مربی را در محل خود پیدا کنید و  تمرین نمایید. تمرین کردن است که از شما استاد می‌سازد. دیگر نباید بر روی ده رشته ورزشی تمرکز نمایید، فقط بر روی کیک بوکسینگ، زیرا قرار است به نوک قله آن برسید و زمانی به این باور می‌رسید که واقعا به‌صورت شفاف برایتان معلوم باشد که شما می‌خواهید قهرمان کیک بوکسینگ در دنیا شوید نه اینکه فقط ورزشکار شوید، نه اینکه فقط می‌روم باشگاه تا ببینم چه می‌شود، حالا اگر شرایط آن پیش آمد، حالا اگر دعوت به تیم ملی شدم. همه را کنار بگذارید، شما به‌صورت شفاف می‌دانید که می‌خواهید قهرمان کیک بوکسینگ شوید و باید واقعا تمرین نمایید.

مقاله پیشنهادی: کسب مهارت برای نیل به موفقیت

اگر می‌خواهید بیزینسی را یاد بگیرید، وقتتان، زمانتان، انرژیتان و پولتان را بگذارید و در دوره‌ای شرکت نمایید یا کتابی را بخوانید یا با فلان استاد در آن رشته صحبت کنید که کامل یاد بگیرید. دیگر از اطلاعات سطحی و اینکه بگویید می‌روم سه جمله انگیزشی می‌خوانم، دو ویدیوی 20 ثانیه‌ای می‌بینم که انگیزه بگیرم، انگیزه را کنار بگذارید زیرا شما می‌دانید به چه چیزی می‌خواهید برسید. انگیزه خودتان هستید. باید بر روی آن رشته عمیق شوید و می‌دانید به دستش می‌آورید و باور آنرا هم ساخته‌اید. این باور خیلی مهم است. باور کنید که به محل زندگی شما ربطی ندارد، به شرایطی که در آن قرار دارید ربطی ندارد، این باور ذهنی است. اگر با همین باورهای ضعیف و بد در بهترین نقطه جهان  قرار بگیرید باز هم دیدتان همین است. وقتی باورتان درست است انگار چشم‌هایتان را بسته‌اند و اینجا بهشت برینی است که شما به آن خواسته، آرزو و هدفتان برسید و می‌رسید چون مسیر را به شما نشان می‌دهد و چشم‌هایتان می‌گردد و مسیر درست را به شما نشان می‌دهد حتی اگر نود‌ونه  تا از راه‌ها بن‌بست باشند ولی شما راه درست را پیدا می‌کنید چون باورتان هست که هست. با داشتن باورهای درست زندگی خود را بسازید و در مسیر درست قدم بردارید. موفقیت‌های بزرگ از ذهن‌هایمان آغاز می‌شود.